
۱. سیستم امتیازدهی؛ چرا تساوی ارزش کمتری دارد؟
در فوتبال مدرن، سیستم امتیازدهی ۳ امتیاز برای برد و ۱ امتیاز برای تساوی، بهگونهای طراحی شده تا تیمها را به بردن تشویق کند. اگر تیمی در سه بازی مساوی کند، فقط ۳ امتیاز میگیرد؛ در حالی که تیمی که یک برد و دو باخت داشته باشد نیز همان ۳ امتیاز را کسب میکند. اما از نظر روانی و رقابتی، تیمی که برد دارد جلوتر دیده میشود. این ساختار باعث میشود که تیمهایی که زیاد مساوی میکنند، حتی اگر شکست نخورند، در جدول عقب بمانند. چون برای قهرمانی، ثبات در پیروزی مهمتر از پرهیز از شکست است.
۲. تساوی؛ علامت ضعف در تصمیمگیری یا تاکتیک؟
تساویهای مکرر معمولاً نشاندهنده ناتوانی در تمام کردن بازیها بهنفع خود است. ممکن است تیمها از نظر دفاعی خوب باشند و گل نخورند، اما ناتوانی در گلزنی یا مدیریت لحظات حساس، آنها را از پیروزی دور میکند. این ضعفها میتواند ناشی از کمبود یک مهاجم تمامکننده، تصمیمگیری ضعیف در دقایق پایانی یا حتی محافظهکاری بیش از حد مربی در تاکتیک باشد. در مسابقات قهرمانی، تیمی که جسارت دارد برای برد بجنگد—even اگر گاهی شکست بخورد—شانس بیشتری برای قهرمانی دارد.
۳. تساویهای پیاپی و تأثیر روانی بر بازیکنان
وقتی تیمی چند بازی پیاپی مساوی میکند، اعتمادبهنفس بازیکنان دچار افت میشود. حس ناتوانی در بردن حریف، بهتدریج در ذهن تیم حک میشود و حتی در بازیهایی که جلو میافتند، ممکن است ناخودآگاه محتاطتر شوند و نتیجه را از دست بدهند. در لیگهای فشرده مثل لیگ برتر یا سریآ، چند تساوی پشتسرهم بهراحتی میتواند تیم را از صدر جدول به میانه جدول بکشاند. به همین دلیل مربیان سعی میکنند به بازیکنان یاد بدهند که در بازیهای مساوی، ریسکپذیر باشند و برای بردن، بجنگند.
۴. مقایسه تیمهای قهرمان با تیمهای پرمساوی
تاریخ لیگهای معتبر نشان داده که تیمهای قهرمان معمولاً بیشترین برد را دارند، نه کمترین باخت. مثلاً در فصولی که تیمهایی مثل منچسترسیتی یا بایرن مونیخ قهرمان شدند، تفاوت عمده آنها با رقبا در تعداد بردهای زیاد و تساویهای کم بود. در مقابل، تیمهایی مثل تاتنهام یا آ.اس رم، فصلهایی بودهاند که تعداد تساوی بالا داشتهاند و با وجود شکستهای کم، از کورس قهرمانی عقب ماندهاند. این مقایسهها ثابت میکنند که در فوتبال امروزی، فقط نباختن کافی نیست—باید برد.
۵. راهحلها برای تبدیل تساوی به برد
برای تیمهایی که مدام مساوی میکنند، لازم است نقاط ضعف مشخص شود. معمولاً این تیمها یا خلاقیت کافی در خط حمله ندارند، یا از نیمکت قوی برای تغییر جریان بازی بیبهرهاند. یکی از راهحلها، استفاده هوشمندانه از بازیکنان تعویضی است—خصوصاً وینگرهای سرعتی یا هافبکهای هجومی که میتوانند در ۱۵ دقیقه آخر بازی، تفاوت ایجاد کنند. همچنین مربیان باید تمرینات ویژهای برای کنترل بازی در دقایق پایانی داشته باشند تا تیم بتواند از موقعیتهای کم، حداکثر استفاده را ببرد و تساوی را به برد تبدیل کند.
:: بازدید از این مطلب : 5
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0